از وقتی مدرسه نفسک تعطیل شده است، هیچ جوره ساعت خوابش را نمیتوانم تنظیم کنم. صبحها که نیستم تا دیر وقت میخوابد و طبیعتن شب که من خسته و نالان و داغان میخواهم بخوابم خوابش نمیآید.
یک شب ما دو تا:
روی تخت بالا و پایین میپرد.
من: تروخدا بیا بخواب من خیلی خستهام.
نفسک: من خوابم نمیاد... یه بازی بکنیم خسته شم خوابم بیاد. بپربپر یا خفه بازی ( اسم بازیهای خودمان است، شرحش خیلی مفصل تر از این حرفاست)
من: نه یه بازی آروم. نوبتی ضرب المثل بگیم...
نفسک: من بلدم... من کلی ضرب المثل بلدم... قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.
من: شتر در خواب بیند پنبه دانه.
نفسک: الکی نگو مامان!
من: عه، جدی این ضرب المثله (کلی در مورد معنیاش توضیح میدهم)
نفسک: خب. عب نداره! توانا بود هرکه دانا بود.
من: آشپز که دو تا شد آش یا شور میشه یا بی نمک.
نفسک: از خودت گفتی؟
من: نه بچه جون (معنیاش را توضیح میدهم)
نفسک: باشه قبوله! خب... هوا که سرد شد لباس گرم بپوشید!
من: جرزن! این مثل بود؟ گوش کن یاد بگیر! بزک نمیر بهار میاد کمبوزه با خیار میاد.
نفسک: حالا خودت خوب گوش کن یاد بگیر... اومممم... اومممم... بهار میاد دسته به دسته ... لباس عید پوشیده یک جا نشسته... دست و جیغ و هوراااااااا... نفسک با هوش... تشویقش کنید برنده شد!
من: :|
یک شب ما دو تا:
روی تخت بالا و پایین میپرد.
من: تروخدا بیا بخواب من خیلی خستهام.
نفسک: من خوابم نمیاد... یه بازی بکنیم خسته شم خوابم بیاد. بپربپر یا خفه بازی ( اسم بازیهای خودمان است، شرحش خیلی مفصل تر از این حرفاست)
من: نه یه بازی آروم. نوبتی ضرب المثل بگیم...
نفسک: من بلدم... من کلی ضرب المثل بلدم... قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.
من: شتر در خواب بیند پنبه دانه.
نفسک: الکی نگو مامان!
من: عه، جدی این ضرب المثله (کلی در مورد معنیاش توضیح میدهم)
نفسک: خب. عب نداره! توانا بود هرکه دانا بود.
من: آشپز که دو تا شد آش یا شور میشه یا بی نمک.
نفسک: از خودت گفتی؟
من: نه بچه جون (معنیاش را توضیح میدهم)
نفسک: باشه قبوله! خب... هوا که سرد شد لباس گرم بپوشید!
من: جرزن! این مثل بود؟ گوش کن یاد بگیر! بزک نمیر بهار میاد کمبوزه با خیار میاد.
نفسک: حالا خودت خوب گوش کن یاد بگیر... اومممم... اومممم... بهار میاد دسته به دسته ... لباس عید پوشیده یک جا نشسته... دست و جیغ و هوراااااااا... نفسک با هوش... تشویقش کنید برنده شد!
من: :|